Dear Mr. Nooriala
I just finished reading your article "Moamaye
Respectfully yours, Roxanne Ganji , Spokesperson
Khashm Organization U.S.A
See The original Article Here : معمای رضا پهلوی- اسماعيل نوری علا
هيچکدام از سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان نمی توانند «پروژه ها» ی خود را بدون آقای رضا پهلوی اجرا کنند. دليل اصلی اينکه انقلاب 57 رژيمی غير پادشاهی را بر ايران مسلط کرده است که لازمۀ انحلال آن برگزاری رفراندومی برای تعيين شکل حکومت بعدی است و همۀ سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان انجام چنين رفراندومی را بدون وجود آقای رضا پهلوی ناممکن می بينند. بخصوص که بازگشت سلطنت در کشورهای ديگر هم بخاطر وجود شخصی به نام «پادشاه در تبعيد» ممکن شده است.
پاسخی به جمعه گردی های اسماعیل نوری علا
آقای نوری علا، گرچه مطالب شما ارزش پاسخگویی را ندارد؛ و ديگران به اندازه کافی « بگوش شما خوانده اند » ولی برای اینکه شايد موثر افتد و بدانید چند نکته را هم من به شما گوشزد می کنم.
در مورد 28 امرداد مطالبی که نوشته اید در حد تکرار حرف هائی است که واقعیت تاريخی ندارند، باید اسناد؛ قانون و حقایق را بررسی کرد.
شما مدعی هستيد پادشاهان پهلوی قانون اساسی را زیر پا گذاشته اند؛ به شما می گويم آن بخش از نوشته شما هم در حد حرف است و نه حقیقت. سفارش می کنم به قانون اساسی؛ متمم ها و الحاقات آن مراجعه فرمائيد، آنگاه خواهيد دید تا چه اندازه شما بی ربط نوشته اید.
در مورد آینده ایران و قانون اساسی آینده ایران، همانطور که گفتگو از آينده است باید در انتظار آینده بود. ولی بدا به حال مردمانی که در پی دموکراسی باشند در ضمن انتظار داشته باشند فقط یک نفر بتواند آنها را از منجلاب نجات دهد و آن یک نفر هم شهریار ایران باشد. آيا اين کشور فقط کشور شهريار ايران است؟ فرياد های همبستگی و هم سوئی را نمی شنويد؟ لازم است بدانيم مردم روشن ايران امروز دنبال چرکنويس (پيش نويس) قانون اساسی است که در آینده به تائيد خودش برساند و آنرا تاييد کند و پادشاه را يک شخصيت سمبلیک بشناسد همانطور که نياکان ما کرده اند. ولی اگر بجز پادشاه سمبليک کسی دیگری هم در این هفتاد میلیون نباشد که بتواند مملکت را اداره کند و فرهنگ ملی هم کنار گذاشته شده باشد در آن صورت نیت پلید شما و دوستان شما برآورده می شود.
در عین حال شما نوشته اید :
· شايد اگر مرگ پادشاه سابق ايران ده سال بعدتر اتفاق می افتاد، خود آقای رضا پهلوی براحتی و صراحت می گفت که «آقايان و خانم ها! پروندۀ پادشاهی در ايران بسته شده و من هم نمی خواهم وقتم را تلف آن کنم که اين نوع حکومت را به ايران برگردانم». اما چنين نشد و نام «شهريار ايران» بر ايشان ماند.
این جملات کاملا نشان از بی آزرمی شما دارد، شما چگونه به خودتان اجازه می دهید در مورد فردی که زنده است وکیل و وصی شوید و جملاتی را بگوید که هرگز از ایشان شنیده نشده است ؟
در جای دیگری نوشته اید :
· حتی بگذاريد، در همين راستا، چند فرض تقريباً محال را هم بيازمائيم:
· نخست فرض کنيم که همۀ اپوزيسيون حاضر شوند بر اين امر صحه بگذارند که «تعيين رژيم آيندۀ ايران با مردم است و يکی از انواع حکومت هم می تواند پادشاهی باشد»،
جالب توجه است که شما گروههای ديگر مثل تودهایها، مصدقی، نهضت آزادی، مجاهدين خلق با قدائيان اکثريت و اقليت اش، و امثال آنها را با کمال بی آزرمی جزو اپوزیسیون جمهوری اسلامی قلمداد می کنيد. تنها اوپوزيسيون واقعی این رژيم هواداران پادشاهی هستند. همه کسانی که شما به غلط و نیرنگ بعنوان اپوزیسیون معرفی میکنید کولی کشان این رژیم بوده اند. کسانی که فرش قرمز جلو پای « آقا » آقائی که « هيچ احساسی » نسبت به ايران نداشت پهن کردند دیگر نمی توانند خود را اپوزیسیون معرفی نمایند. شما با وقاحت هر چه تمام آن را فرض محال هم می دانید « یکی را تو ده راه نمی دادند سراغ خانه کدخدا را می گیرفت ». شما فرضی را محال کرده ايد اصلش غلط است. کدام يک از اين ایران بر باده ها می خواهند حکومت « جمهوری » برکنار شود و پادشاهی را بپذيرند. ولی خواهيد ديد رای رفراندم درس تاريخی ديگری بجهان خواهد داد!!!! آقای نوری علا، شما خیلی دور از معرکه هستید این افراد که شما به آنها اپوزیسیون می گوید در نظر تمامی مردم ایران باید در دادگاه ملی محاکمه شوند. سران حزب توده، جبهه ملی، مجاهدین خلق، چریک های فدایی خلق اینها بجرم فریب مردم و کولی کشی آخوندها باید محاکمه شوند.
آقای دکتر اسماعیل نوری علا این نشانه بیسوادی و بی خردی شما؛ البته بیسوادی به خودی خود عیب نیست بلکه آنچه عیب است بی خردی است که شما به آن مبتلا هستید.
فکر می کنم با روی کار آمدن رضا شاه بزرگ همان کسی که شما از ایشان بعنوان به حق بنیانگذار ایران نوین نام میبريد دیگر تکلیف سلطنت روشن شد و برای همیشه سلطنت در ایران با انقراض سلطنت قجرهای ایران برباده « احمد الاف سلطان قجر » همان کسی که مورد علاقه مصدق السلطنه بوده و تا پای مرگ او را می ستوده در ایران برچیده شد و بار دیگر در ایران نظام شاهنشاهی که بر گرفته از فرهنگ ملی است احیا گردید همان چیزی که خار چشم ملکه انگلستان و ايادی خوش رقص او امثال شما، که بگمان خودش به مقابله با فرهنگی ملی فرستاده شده اند. زهی خيال باطل.
به نظر من اگر شاهزاده رضا پهلوی بعنوان شهریار ایران حق را به پدر و پدر بزرگشان هم ندهند؛ برای یکبار هم که شده تکلیف مخالفان پدر بزرگشان و پدرشان را روشن کنند؛ که آیا این مخالفان حق داشته اند 70 ميليون مردم کشور را به اين طرز فجيعی به اسارت بکشند يا نه؟ در اینصورت حق پدارنشان هم روشن خواهد شد.
در قضیه برگردانيدن خوزستان به مام میهن؛ زمانی که رضا خان صدر اعظم یک تنه به اهواز سراپا مسلح خزعلیان می رود در تهران جیره خواران ملکه انگلیس؛ مدرس؛ ملک الشعراء بهار و . . . . در مجلس شورای ملی و مصدق السلطنه و . . . . در بیرون از مجلس به مقابله ی با او می پردازند؛ در کدام يک از اصول قانون اساسی چنين اجازه توطعه گرانه ای که تماما به نفع انگلستان و بيگانه باشد را به نمایندگان مجلس و یا افراد مملکت داده شده « البته مصدق السلطنه در آن زمان یک ایرانی بحساب نمی آمد زیرا او تبعه سوییس بوده » که اگر دست این افراد را رضا شاه باز می گذاشت امروز از ایران خبری نبود و آیا در چنین صورتی همین شما آقایان نمی گفتید که رضا خان صدر اعظم به ایران خیانت کرده؟ اگر رضا شاه جلوی نوکران و حقوق بگیران اجنبی را گرفته این را اینگونه در خلوت خود معنی می کنید که نغض قانون اساسی کرده !!!
آیا تا بحال شما برای یکبار هم که شده قانون اساسی مشروطه را خوانده اید ؟
بااین اصل که درزیرمی آورم چگونه شما به خودتان اجازه می دهید پادشاه این قانون اساسی را پادشاه هیچ کاره بنامید ؟
اصل بیست و هفتم: قوای ممکت به سه شعبه تجزیه می شود:
اول: قوه مقننه که مخصوص است به وضع و تهذیب قوانین و این قوه ناشی می شود از اعلیحضرت شاهنشاهی و مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هریک از این سه منشاء حق انشاء قانون را دارد ولی استقرار آن موقوف است به عدم مخالفت با موازین شرعیه و تصویب مجلسین و توشیح به صحه همایونی لکن وضع و تصویب قوانین راجعه به دخل و خرج مملکت از مختصات مجلس شورای ملی است. شرح و تفسیر قوانین از وظایف مختصه مجلس شورای ملی است.
دویم: قوه قضائیه و حکمیه که عبارتست از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات.
سیم: قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام به توسط وزراء و مامورین دولت به نام نامی اعلیحضرت همایونی اجراء می شود به ترتیبی که قانون معین می کند.
اصول دیگر هم هست که می شود به آنها استناد کرد اما به شما خاطر نشان می کنم که یکبار فرمان مشروطیت را بخوانید ببینید آیا فرمان مشروطیت برای دمکراسی صادر شده بود یا به منظور ایجاد مجلس شورای ملی و برای کمک به دولت. آن چیزی که در فرمان است و به قانون اساسی هم مسری شده است توسط مجلس شواری ملی اول تهیه و تدوین شده که با امضای سلطان قجر رسمیت یافت. آیا هرگز از خودتان پرسیده اید؛ گفته مصدق السلطنه تا چه اندازه می تواند ابلهانه باشد که می گفت: «برای انقراض سلطنت قجر ها باید مجلس موسسان تشکلیل گردد »، می شود بگوئید این مطلب را مصدق السلطنه از کجا آورده بود در حالی که در همان قانون اساسی پیش بینی مجلس موسسان نشده بود.
آنچه را که مصدق السلطنه در نطق های خودش مطرح کرده همه از روی اين نيت بوده که « سلطنت » را به قاجار که خودش از نطفه آن خاندان است برگرداند و با اين روش می خواست خودشان در مقام پادشاهی و رضا خان صدر اعظم در مقام امیرکبیر در زير دست آنها باشد. شايد هم در نظر داشت سلطان احمد روزی فرمان زدن رگ رضا خان سردار سپه را هم صادرنماید. آن هم در شرایطی که مملکت با قوه و ادراک رضا خان صدر اعظم آرام شده تا قجر ها بتوانند به چپاول خود ادامه دهند.
« مصدق السلطنه » قاجار زاده ( اتفاقا شما از واژه « زاده » خوشتان می آيد ) دستش از دوازده سالگی و در زمان ناصرالدین شاه در جیب مردمان ایران بوده و در هفده سالگی هم خدا می داند که در خراسان یعنی زر خیزترین استان ایران چه می کرده. تا بحال کسی از شما سوال نکرده است از سال 1258 زمان بدنیا آمدن مصدق السلطنه تا سال 1300 یعنی تا سن چهل و دو سالگی مصدق السلطنه چه کرده است؟
ایران در این سالها 1258 تا 1300 دستخوش یک سری ماجرا ها بوده ببینیم مصدق السلطنه کجای آن وقایع قرار داشته ؟
1280 انعقاد قرارداد دارسی؛ آیا تا بحال جایی شنیده اید که از این سال تا سال 1300 مصدق السلطنه به این قرارداد ننگین اعتراضی کرده باشد؟ یادمان باشد او بین بیست و دو سالگی تا چهل و دو سالگی بوده؛ یعنی تا چهل و دو سالگی فهميده و يا نفهميده نوکری انگلیس را می کرده است؛ چرا در آن دوران به قرارداد های شوم و ننگين که انگليس به ايران تحميل می کرد اعتراضی نمی کرد. حال چگونه قسم حضرت عباس شما را بپذیریم که او در سن هفتاد و دو سالگی آنهم زیر پتو مخالف انگلستان بوده!!!!!!!!!!!!!؟
در سن دوازده سالگی دستش در جیب مردمان ایران که در آن روز رعیتی بیش نبوده اند و جان می کندند و به دولتهای قجر شیره جانشان را می دادند و مصدق السلطنه ماهانه یکصد و بیست تومان ناصری را چپاول می کرده و در سن هفده سالگی مستولی زرخیز ترین استان ایران یعنی خراسان بوده؛ آیا تا بحال از خود پرسیده اید او برای ایران در این زمان چه کرده که ناگهان صاحب املاک بزرگی شده بوده ؟
در سال 1285 که مردم ایران مشروعه را با جنبشی تبدیل به مشروطه نیم بند کرده بودند او کجای این رویداد بوده ولی می بينيم زمانی که سفره ای بنام مجلس شورای ملی باز می شود، بازهم او برای چپاول سر و کله اش پیدا می شود و می خواهد بر خلاف قانون خود را وارد مجلس نماید که با هوشیاری نماینده کرمان از مجلس اخراج می شود و این نخستین برخورد او با قانون بوده است درهر زمان مي خواست برخلاف قانون عمل نمايد.
پس از به توپ بستن مجلس هم بر اساس عقدی که داشت در مجلس فرمایشی محمدعلی سلطان قجر بعنوان نماینده منتخب سلطان شرکت می کند و پس از اینکه وضعیت تغییر می کند و اوضاع بهم می خورد به خارج فرار می کند و در فرانسه اقامت می نماید تا آب ها از آسیاب بیافتد و بعدا ادعا می کند که آنجا به دانشگاه رفته در حالی که او تا پایان عمرش دیپلم متوسط را اخذ نکرده بود و از این رو شاید نباید زیاد به آقای کردان ایرادی گرفت وقتی کسی که دیپلم نداشته او را دکتر خطاب می کنند.
در زمانی هم که وزیر امور خارجه بوده و انگلیسی ها به بحرین حمله می کنند و زمام امور بحرین را از همان زماندر دست میگیرند و بحرین را اشغال مینمایند هیچ اعتراضی به این عمل انگلیس ها نمیکند حال چگونه میخواهید این نوکر انگلیس را بعنوان فردی ضد انگلیسی به مردم ایران حقنه کنید ؟
از سال 1300 به بعد هم در هر مورد که برای کشور آبادانی و کوشش بوده با ننه من غریبم بازی طبق خواست انگلیسیها مخالفت می روزد در این مورد امروز به حد کافی اسناد در اختیار است از جمله احداث راه آهن .
در زمان ملی شدن نفت می شود بگویید که سهام ایران در 46 شرکت وابسته به شرکت نفت ایران و انگیس چه بلایی سرش می آید که از طرف مصدق السلطنه بدون خبر دار شدن مردم ایران به انگلیسی ها اهدا می شود. این اقدام ناپسند عین دیکتاتوری و نوکری اجنبی نیست پس نامش چیست ؟
این موارد به اضافه موارد دیگر و بسیاری که دستشان حداقل در این سی سال بطور کامل رو شده است که باید به آنها پرداخت تا بتوان گفت چرا پادشاهان ایران ساز پهلوی ناچار بودند جلوی این افراد بایستند؟ آيا حق با پادشاهان پهلوی بود يا با مصدق؟
شما گمان می کنید شهریار ایران از این موارد آگاهی ندارند؟ که این چنین گستاخانه می نویسید، البته دست همه نوکران اجنبی رو شده است هر ماه نوبت یکی از شماست تا مطلبی بنویسید و ذهن مردم ایران را نگران کنید ماه پیش دکتر حسین لاجوردی نوشت که در پاسخ او نوشتم و پرسش هایی مطرح کردم که تا کنون پاسخی نداده این ماه نوبت شماست ببینیم ملکه انگلیس برای ماه آینده چه کسی را کاندید می کند.
من از شما پرسشی دارم؛ شما خودتان را جای رضا شاه بزرگ بگذارید و بگوید اگر جای ایشان بودید چه می کردید در حالی که همه وقایع را امروز می دانید و آن بزرگواران آینده را نمی توانستند پیش بینی کنند ؟ فقط عرق ملی و عشق به این آب و خاک آنان را مصمم به خدمت به کشورشان می کرد؛ کشوری که برای افرادی جهان وطن به مانند شما که عمر خود را در اردوی اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی به سینه زنی مشغول بودید گذارنده اید قابل فهم نیست؛ ولی امروز بنویسید چه می کردید ؟
No comments:
Post a Comment
Thank you for your comment. This comment will be posted after it has been modarated by the editor.